زندگی نامه شهید شریار علیان
۰ نظر Share

زندگی نامه شهید شریار علیان

مطالب شهدایی

 

زندگی نامه شهید استوارسوم شهریان علیان فرزند نگهدار

در تاریخ 21/03/1335 در منزل نگهدار علیان جنب مسجد حضرت ولی عصر (عج) کوهنجان سومین فرزند خانواده و اولین فرزند پسر بدنیا آمد بزرگتر خانواده بالافاصله بعد از شستشو این کودک اذان را در گوش راست و اقامه در گوش چپ وی گفت. تمام اقوام پدر با اولین پسری که در طایفه بدنیا آمده بود خوشحال بودند و به همدیگر مخصوصا پدر خانواده تبریک می گفتند. وی زندگی سراسر عاشقانه خود را شروع کرد چون در خانواده مذهبی و متدین بدنیا آمده بود و از طرفی در همسایگی مسجد حضور داشت محل بازی وی با همسن و سالان خود در منزل و مسجد بود. حضور وی در مسجد از همین ایام کودکی باعث شد عشق به خدا و ایمان راسخ و استوار در گوشت و خون او اثر کند عشقی که به خدا اتصال داشت باعث شد رفته رفته بزرگ شود تا به سن 24 سالگی در اوج جوانی و اوج آرزوها و... زندگی دنیوی را رها کند و به سوی معشوق و یگانه خالق هستی پرواز کند.       

ایشان تحصیل دوران ابتدائی در مدرسه ساسان قدیم که به کلاس ششم ختم می شد  در کوهنجان گذراند و جهت ادامه تحصیل کلاس هفتم می گفتند به سروستان عزیمت کردند و تا کلاس دوزدهم آن زمان درس خواند که در طول این دوران تحصیل یکی از شاگردان ممتاز و در س خوان با نمرات عالی بود مخصوصا درس زبان انگلیسی که خود هم علاقه فراوان داشت . سپس در جستجوی کار بود کاری که بدرد جامعه و وطن بخورد و آینده هم داشته باشد. که بالاخره به خدمت در ارتش نیروی هوائی پایگاه شیراز درآمد. دوران آموزشی نیروی هوائی ارتش در تهران گذراندند و از همان ایام قبل از انقلاب ایشان فردی مذهبی و انقلابی بود،کتابهای مذهبی مطالعه می کرد در اعتصابات و راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد و با حقوق خود که دریافت می نمود غذا و نان و ساندویچ  می خرید به تظاهر کنندگان می داد تا بخورند و به راهپیمایی و تظاهرات خود ادامه دهند و خیابانها خالی نکنند. وی بعد از خدمت در تهران به بوشهر انتقال یافت و چند ماهی هم در بوشهر خدمت کرده و سپس دوباره به پایگاه هوائی شیراز انتقال یافت که با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز رژیم بعث عراق به کشور اسلامی ما خیلی ناراحت بود و دائم به فکر دفاع از وطن اسلامی خود بود که سعی می کرد به هر طریق که میتواند پدرو مادر را راضی کرده و روانه جبهه شود. تا  یک روز به مسجد می آید از همه نمازگزاران و اصحاب مسجد خداحافظی میکند از پدر و مادر و اعضای خانواده خداحافظی می کند و می گوید مادر اگر من به جبهه بروم کاری به خط مقدم ندارم در عقب خط کار میکنم و شما ناراحت نباشید و بعد از 18 روز خدمت در جبهه

حق علیه باطل در منطقه ذولفقاریه آبادان از ناحیه سر مورد اصابه گلوله و از ناحیه سمت راست مورد اصابت ترکش قرا می گیرد و در تاریخ 17/09/1359 به درجه رفیع شهادت رسیدند . ایشان خبر شهادت خود را قبل از به شهادت رسیدن به همرزمان خود خبر می دهد و چند وصیت میکند از جمله مسیر تشیع جنازه و زمین گذاشتن جنازه در منزل پدر مشخص میکنند.                                                                                                             

طبق اظهارات مادر  شهید وی فردی صبور و قانع بود بعنوان مثال زمانی که از مدرسه به منزل  می آمد اگر خوراکی برای خوردن نبود نان به تنهائی یا با چند حبه قند می خورد و چیزی نمی گفت و یازمان ادامه تحصیل فقط به فکر درس بوده و سعی میکرد شکم خود را با نان تنها پر کند وکمتر خرج می کرد مگر در مواقع ضروری یا  برای درس خواندن و لوازم تحریر یا ....                                                                                                                                                                                                                     

 از قبل از انقلاب فردی مذهبی و انقلابی بود با روحانیون که به محل می آمدند و یا افراد با سواد و آگاه رفت و آمد داشتند به حضرت امام و انقلاب عشق می ورزید در مراسمات راهپیمایی و ... شرکت میکردند اعضای خانواده به اقامه نماز و تلاوت قرآن کریم تشویق می کردند در ایام ماه محرم و ایام ماه رمضان در مسجد فعالیت جدی داشتن از دستمزد و حقوق خود برای مسجد حضرت ولی عصر( عـج) قرآن و کتـابهای مذهبی و انقلابی می گرفتند و خود به تنهایی کتابخانه مسجد با درآمد شخصی خود راه اندازی کردند که هنوز کتابخانه به نام شهید شهریار علیان باقی است. در زمان کودکی در مسحد بزرگ شده بود و در عمران و آبادی و تکمیل ساختمان و شبستان مسجد نقش به سزایی داشتند و از اصحاب  مسجد بشمار می رفتند.                                                                                                                         

خصوصیات اخلاقی شهید: 

وی فردی پرکار زرنگ در کارکردن و درس خواندن و انجام وظایف به نحو احسن در طول خدمت بود. خوش رفتار و خوش برخورد خوش اخلاق و از قوه جاذبه خاصی برخوردار بود نسبت به رعایت حجاب در منزل و بیرون تعصب خاصی داشتند و همواره به رعایت کردن آن سفارش می نمودند از ایام کودکی نسبت به اقامه نماز و تلاوت قرآن پایدار بودند و احترام می گذاشتند در کارهای کشاورزی به پدر کمک می کرد به محض اینکه به منزل می آمدند با دوچرخه به سرزمین کشاورزی می رفتند و کمک پدر کار می کردند به ورزشهای رزمی و فوتبال علاقه داشتند با حقوق و مزایای خود در امر اقتصاد منزل به پدر و مادر کمک می کردند و به افراد مستضعف و فقیر یاری و کمک مالی می کرد .ظلم نمی کرد و زیر بار ظلم هم نمی رفتند تمامی اهالی محل از رفتار و کردار وی  راضی بودند هیچ موقع نشد که کسی از دست خود ناراحت کند و همیشه در امور زندگی به خود تکیه می کرد کارهای شخصی خود را انجام میداد و دیگران را به زحمت نمی انداختند .به امام و شهادت عشق می ورزیدند. 

 2- اخلاص شهید :

چون منزل شهید جنب مسجد بود از همان ایامی که کودک بود همراه مادر وخواهران خود به مسجد می رفت و بعد کم کم که بزرگ می شد محل بازی محل عبادت و حضور در جلسات مذهبی مسجد آن شده بود و این جضور دائمی در مسجد و حتی کمک به ساخت و ساز شبستان مسجد روز به روز به تقوا و ایمان وی می افزود چون خانه خانه خدا –کار برای خدا،حضور جهت نزدیکی به خدا، عبادت نماز،روزه و ... برای خدا و عشق ا... بود با توجه به سن وی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود نماز در مسجد به جماعت می خواند و همچنین بدلایل ذکر شده شهید خود را از خدا دور نمیدانست همیشه سعی می کرد کار بکند که بخدا نزدک شود و همین طور هم شد که به خود خدا رسید و نزد خدا روزی می خورد و زنده است 

3- تواضع و فروتنی شهید :

احترام به پدرومادر،کمک به پدر در کارهای کشاورزی،احترام به بزرگترها با توجه به اینکه نمرات وی خوب بود و از  شاگردان ممتاز کلاسها بوده است هیچ وقت تکبر نمی کرد به دیگران هم کمک می کرد. به بزرگترها احترام به زیردستان رئوف و مهربان بود با هر کس با سن و سالش احترام می گذاشت .                 

4- خصوصیات عرفانی و عبادی شهید:

شهید سعی می کرد کار برای خدا انجام دهد کمک در ساختن شبستان مسجد،ساختن و راه اندازی کتابخانه مسجد،خرید کتابهای مذهبی و انقلابی و هدیه به کتابخانه مسجد همه این کارها برای خدا بود خود این اعمال عبادت می دانست اهل نماز اول وقت، تلاوت قرآن و دعا و زیارت بود دیگران هم به این امر سفارش می کرد در طول عمر 24 ساله شهید فقط خدا در نظر داشت و اجبات انجام می داد و منکرات در زندگی وی جائی نداشت در نماز جمعه شیراز و ... شرکت می نمود .

5- بی رغبتی شهید به مال  مظاهر دنیوی :

وی از زمانی که دست به کار شد غیر زمان تحصیل فردی پرکار تلاشگر و کارکن بود حاصل کارکرد وی فقط برای کمک به اقتصاد خانواده و همکاری با پدر بود و در زمان خدمت در نیروی هوائی که شاغل شده بود دستمزد و حقوق خود را به چند بخش تقسیم کرده بود 1- کمک به مستمندان و فقیران 2- کمک به پدر و مادر واعضای خانواده 3-کمک به مردم در زمان پیروزی انقلاب و هیچ گونه سرمایه ای برای خود نگه نداشت .مثل اینکه می دانست بزودی نزد خداوند می رود و به همین خاطر چون برای خدا کار می کرد مزدش هم از خدا خواست و خدا هم به او داد و شهید شد و نزد خداوند روزی می خورد .                            

6- صله رحم:

شهید همیشه به دیدار اقوام دور و نزدیک چه در شیراز یا تهران یا بوشهر می رفت مخصوصا به عیادت بیماران و تهی دستان بیشتر می رفت و در صورت مشکل سعی می کرد به آنها کمک کند تا مشکلات آنها حل شود به هر طریق ممکن با اقوام ارتباط برقرار می کرد.                                                                             

 

7- علاقه به امام ،ولایت ،روحانیت و خط امام:

حضرت امام قبل از انقلاب دوست می داشت و گوش به فرمان آن  حضرت بود به فرمان حضرت امام در راهپیمایی و تظاهرات برضد رژیم شاه شرکت می کرد  از وصیتنامه وی مشهود است که چقدر فکر امام و انقلاب و ثمره خون شهدا هست که به مردم وصیت میکند امام را تنها نگذارند از انقلاب و اهداف آن پاسبانی و نگهداری کنند که بدست نا اهلان نیفتد از قبل از ورود به ارتش و نیروی هوائی امام را شناخته بود ارتباط با روحانیون برقرار کرده بود و امام را از همین طریق شناخته بود گوش به فرمان امام بود و به ندای امام لبیک گفت هم در پیروزی انقلاب هم در دفاع از انقلاب و وطن اسلامی فرامین حضرت امام اطاعت و خون خود را در این را  تقدیم نمود..                                                                                                                         

8- امربه معروف و نهی از منکر:

امر میکرد اعضای خانواده به انجام واجبات ،احترام به پدر و مادر و جوانان به نماز خواندن و اطاعت از خدا و گناه نکردن و ادامه تحصیل و نهی می کرد از بدحجابی ،انجام کارهای منکرو معصیت و شرکت در مجالس گناه ،بیکاری تنبلی ودوست نشدن با افراد  ناباب . دیگران هم سفارش می نمود به نماز و روزه ، ذکر و دعا رفع مشکل نیازمندان که خود دراین امور هم در عمل وهم در  گفتار پیش قدم بود.                                             

9-چگونگی گذراندن اوقات فراغت :

در طول زمان تحصیل در مدرسه علاوه بر درس خواندن در کار کشاورزی به پدر کمک می کرد در ساختن و اتمام شبستان مسجد همکاری داشت در راه اندازی کتابخانه مسجد فعال بود در هیئت های مذهبی مراسمات راهپیمائی و تظاهرات شرکت می کرد در طول خدمت هم علاوه بر امورات شخصی و خصوصی و خانوادگی در امورات دسته جمعی چه در محل تولد و چه در محل  خدمت در  تهران ،شیراز ،بوشهر فعالیت داشت اوقات خود را بیهوده تلف نمی کرد و فرصتها جهت کار  غنیمت می شمرد کار چه فکری و چه بدنی نوعی عبادت محسوب می کرد و می گفت از این نعمت خدادادی باید استفاده کرد و آن نعمت سلامتی و تندرستی بود. به کوهنوردی و ورزش هم علاقه داشت .

10-حضور در جبهه و نحوه شهادت و تشیع جنازه :

اطاعت از رهبری و امام برخود لازم می دانست و می پنداشت اطاعت از امام و فرمانده اطاعت از امام زمان (عج) است و از اجرای فرامین کوتاهی نمی کرد در طول خدمت چه در عقب خط مقدم و چه در جبهه و خط مقدم فردی وظیفه شناس بود بیشتر از اموری که  از وی می خواستند کار می کرد به همین خاطر همه او را دوست می داشتند . از قبل از پیروزی انقلاب با خط امام خمینی و اهداف آن آشنایی داشت هنگامی که حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب دستور تخلیه پادگانها دادند ایشان هم محل کار خود یعنی پایگاه هوائی  شیراز را ترک می کنند و به اعتصابات و تظاهرات و راهپیمائی ها و پخش اعلامیه و شعار ضد رژیم شاه می پردازد.

با پیروزی انقلاب اسلامی به محل کار خود باز میگردد که رژیم بعث عراق تجاوز هوائی و زمینی خود را به مرزهای جمهوری اسلامی شروع میکند این شهید چند مرتبه داوطلب می شود که به جبهه و دفاع از مرزو بوم برود ولی فرماندهان موفقت نمی کنند که برای آخرین بار به هر طریق که امکان داشت موافقت فرماندهان خود را جهت اعزام به جبهه کسب می کند. بلافاصله به کوهنجان می آید به تمام اقوام و قوم خویشان سر میزند ولی حرف از جبهه نمی زند و از ترس اینکه مبادا مهرو عطوفت پدرومادر مانع رسیدن او به معبود و معشوق خود شود چیزی نمی گوید و به مسجد می رود و از اصحاب مسجد خداحافظی میکند.و به مادر میگوید اگر من به جبهه بروم خط مقدم نمی روم در عقبه کار می کنم و به شیراز محل خدمت می رود و با تعدادی درجه دار و سرباز نیروی هوائی شیراز به جبهه آبادان منطقه ذوالفقاریه فرستاده میشوند و بعد از 18 روز خدمت در جبهه حق علیه باطل در تاریخ 17/09/1359 بعد از اقامه نماز صبح یکی از همرزمانش شهید می شود و می آید بیرون سنگر که آن شهید را داخل سنگر بیاورد که وی از ناحیه سر مورد اصابت گلوله و از ناحیه سمت راست مورد اصابت ترکش قرار میگیرد و به درجه رفیع شهادت نائل می گردد آن شهید قبل از به شهادت رسیدن:خبر شهادت خود را به همرزمانش میگوید و چند وصیت هم میکند از جمله مسیر تشیع جنازه مشخص میکند و اینکه جنازه اش در منزل پدرش برزمین بگذارند اعلام میکند .جنازه آن شهید با مراسم باشکوهی که اولین شهید کوهنجان بود و با استقبال گرم اهالی محل و نیروهای پایگاه هوائی شیراز تا گلزار شهدا کوهنجان تشیع و به خاک سپرده می شود.                                                                                                         

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

شبکه های اجتماعی